فاصله نوشتنم با متن قبلی زیاد شده. احتمالا به این دلیل که شاید اتفاق جدیدی نیفتاده یا شاید در تکاپوی کارهای آخر بارداری هستم. ابتدای هفته سی و پنجم رفتم بیمارستان و دکتر زنان برام تاریخ سزارین تعیین کرد. ۳۷ هفتگی. که میشه ۲۹ شهریور. بچه ها خودشون رو تو شهریور جا کردن😊 در مورد ۲۹ش زیاد مطمئن نیستم، چون …
برچسب: نهالک ها
چند روزی از ورود به این هفته گذشته. من در ماه هشتم بارداری هستم و راستش فکرشو نمیکردم تا اینجا چیزها اینطور پیش بره. تصورم سختتر بود. یادمه هفته هفتم بارداری توی مطب دکتر نشسته بودم و منتطر بودم تا نوبتم بشه. اون موقع کلی نگرانی وجود داشت درباره اینکه بچه سقط نشه و این چیزا. یه دختری منتظر وایستاده …
از کلاس یوگای ده مرداد چهارصد و چهار: نامه به دانهها دونه اسمیه که مربی روی بچهها گذاشته، اما من شما رو از اول نهالک صدا زدم. قرار شد توی کلاس یه نامه بنویسیم به شما. راستش خیلی حس خوبی داره که شما باعث حرکت من شدید. اینکه قدر بدنم رو بدونم، ورزش بدم، حرکتش بدم و سپاسگزارش باشم که …
چند روز پیش تونستیم پسرا رو بعد از حدود دو ماه دوباره از مانیتور دستگاه سونو ببینیم. هرچند خیلی چیزا برای ما قابل فهم نیست و تصویر آشکاری نیست، ولی لحظات هست که رخ مینمایند و تو میتونی ببینی دارن چیکار میکنن. مثلا پسری سمت چپ که مدام داشت به من میکوبید رو دیدم، البته اون لحظه در حال خوردن …
وقتی تیتر را نوشتم نمیدانستم که از خودم و هفته جدید بارداری شروع کنم یا از وضعیت جدید و روز دهم جنگ با ورود آمریکا. راستش الان ذهنم شلوغ است و چند چیز در هم تنیده مشغولش کرده و نمی دانم از کدامش بنویسم و بگویم. احتمالا از همش. صبح شنیدم که آمریکا هم با بمب ورود کرد(البته ورود مستقیم) …
چهار ماهگی. این ماه یا بهتره بگم این هفته ها ویژگی های جالبی داره. اول اینکه درد کمرم دیگه وجود نداره و خیلی راحت ترم الان. بعد اینکه تقریبا به راحتی غذا میخورم و مشکلی ندارم. اما یه چیز دیگه وجود داره که بعضی وقتا کفریم می کنه. اینکه کمی بعد از غذا خوردن دوباره گرسنه میشم. یا شب میخوام …




آخرین دیدگاهها