به اندازه یک هسته پرتقال

اپی که نصب کردم امروز پیام داد و گفت یه موجودی به اندازه یک هسته پرتقال درونته.

هنوز نمی دونم چه احساسی به هسته پرتقال درونم دارم. فقط می دونم که بیشتر از روزهای دیگه خسته میشم. ینی زود به زود نیاز به استراحت پیدا می کنم.

باید کارهام رو دسته بندی بکنم و اولویت بهشون بدم و دربازه های کوچولو کوچولو انجامشون بدم.

سعی میکنم تعداد روزهایی که از احوالاتم اینجا می نویسم کم نباشه. دوست دارم با چیزی از جنس کلمات روزهام رو ثبت کنم.

 

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت